علی که باشی برایت فرقی ندارد یتیم چشم به راهت
مسلمان است، مسیحی ست یا یهودی
کیسه را میگذاری روی دوشت و پیش میروی
دیشب با خدا دعوایم شد. با هم قهر کردیم ...
فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد.
رفتم گوشه ای نشستم.
چند قطره اشک ریختم و خوابم برد.
صبح که بیدار شدم. مادرم گفت:
" نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد"...